Web Analytics Made Easy - Statcounter

کریستوفر مارلو، نمایشنامه نویس معاصر و دوست شکسپیر نمایشنامه ای درباره او نوشته. آنتونیو ویوالدی اپرایی به اسم او دارد. ادگار آلن پو و محمد اقبال لاهوری اشعاری درباره اش سروده اندودر ازبکستان، در میدان اصلی هر شهری، یک مجسمه از «امیر تیمور» ساخته شده. این میزان شهرت البته برای مردی که نصف دنیای متمدن را به خاک و خون کشید، هیچ عجیب نیست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

تیمور همه جا را خراب کرد تا یک سمرقند را آباد کند؛ شهری که کاشی های فیروزه ای رنگش از اصفهان خودمان هم بیشتر است و دهات اطرافش شیراز و بغداد و دمشق نام دارد. همگی یادگار این مرد است. مردی که در هیچ جنگی شکست نخورد. در شرق دنیا، از او با اسم های «تیمور لنگ»، «تیمور گورکان» و «صاحبقران» یاد شده است و در غرب به او «تامرلان» (Tamerlane) می گویند. تیمور به معنای آهن است.

تیمور با چنگیز چه نسبتی داشته؟ چرا قاطی همان مغول ها نیامد و خودش جداگانه حمله کرد؟

هرچند زندگینامه نویس های درباری سعی کردندنسبت تیمور را به چنگیز برسانند (ابن خلدون مورخ نوشته وقتی به دعوت تیمور به سمرقند رفته بوده، تیمور به او گفته که از نسل منوچهر - پادشاه افسانه ای ایران - است) اما راستش را بخواهید همه اینها یک مشت خالی بندی بیش نیست.

تیمور واقعا اصل و نسب خیلی معتبری نداشته و برای اینکه وارد دنیای سیاست بشود، اول رفته بوده «اولجای ترکان» دختر خان کاشغر را گرفته بود و داماد سرخانه شده بود. «گورکانی» لقب او یعنی همین داماد (طبیعتا در زبان ترکی ازبکی) بعد از ازدواج با او بود که این لقب را به تیمور دادند.

تیمور عضو یکی از آن اقوام صحراگرد ساکن استپ های شمالی بود که در جمله چنگیز، چیز زیادی گیرشان نیامده بود. برای همین هم بود که قبیله اش از اقدامات جنگی او حمایت می کردند.


آیا تیمور واقعا لنگ بوده؟ یا برای جلب توجه فیلم بازی می کرده؟

نخیر، جدی جدی پای چپ تیمور لنگ می زده. وقتی در سال ۱۹۴۱ م (همان موقع که هیتلر به شوروی حمله کرده بود) ازبک ها قبر تیمور را شکافتند تا بتوانند از روی شکل جمجمه اش مجسمه او را بسازند دیدند که بعد از پانصد سال اسکلتش سالم مانده، روی جمجمه اش هنوز مقداری از ریش او که حنایی رنگ بود وجود دارد و پای چپش کوتاهتر از پای راستش است.

این وضعیت، اینکه مادرزادی است یا علت داشته را می رساند اما افسانه ای هم هست که تیمور در جوانی به شغل گوسفند دزدی اشتغال داشته و یک بار سر همین گیر میافتد و صاحب گوسفندها چنان چکش می زند که پایش عیب می کند اما ابن عربشاه، مورخی که معاصر خود تیمور بوده و از دست او به دمشق فرار کرده بوده در کتابش (کتاب عجائب المقدور فی نوائب تیمور) نوشته تیمور در جنگ زخم برداشت و لنگ شد.

طبق این گزارش او در سال ۷۶۴ ق به درخواست امیر سیستان به کمک او رفت و در جنگ با مخالفینش زخمی شد. پایش بعد بهبهودی این زخم، برای همیشه لنگید.

آیا سمیناری برای تبیین ابعاد نقش آن مورچه در زندگی تیمور برگزار شده است؟

تیمور از آن دسته آدم هایی است که زندگی ادبی و واقعی اش با هم یکی نیست. مثل اسکندر. ماجرای «مورچه امیر تیمور»، از آن حکایت هایی است که توی ادبیات ما ساخته شده به قصد تعلیم اما ظاهرا اصل خاصی ندارد چون تیمور اصلا وقت خاصی به زندان نیافتاده و از ۲۵ سالگی خودش دست اندرکار بوده و هی حاکم این شهر و والی آن شهر شده و از ۳۵ سالگی و بعد از گرفتن سمرقند هم خیال فتح دنیا به سرش افتاد. ۳۵ سال تمام جنگید و مرزهای امپراتوری اش را از هند و ماوراءالنهر تا آسیای صغیر رساند.

اگر تیمور در هیچ جنگی شکست نخورده و اینقدر کارش درست بوده، پس چرا نتوانسته مثل مغول ها چین را بگیرد؟

تیمور از مصر تا مسکو را گرفت. شهرتش اصلا مدیون همین جنگ ها بود. ماشین جنگی تیمور با فتح خوارزم در سال ۷۸۱ ق شروع به کار کرد. سال ۷۸۲ تیمور کل خراسان را گرفته بود. سال ۷۸۴ گرگان، مازندران، سیستان و هرات را به قلمرویش اضافه کرد. در سال ۷۹۵ تیمور فارس، بخشی از عراق، لرستان و آذربایجان را گرفت و سلسله جلایریان را منقرض کرد.

بعد به سمت خزر نهاد و اهالی برخی از شهرهای آن را به قتل رساند. در سال ۷۹۵ بعد از انقراض مظفریان متوجه آسیای کوچک شد و در سال ۷۹۵ هند را فتح کرد. با عثمانی ها هم چند بار جنگید و در سال ۸۰۴ سلطان بایزید عثمانی را به اسارت درآورد.

در سال ۸۰۷ به پایتختش سمرقند برگشت و عزم تسخیر چین کرد اما خوشبختانه اجل دیگر مهلتش نداد و مرد. برخلاف چنگیز که پسرهایش سر جانشینی او با هم اتفاق نظر داشتند، پسرهای تیمور با هم نساختند و امپراتوری بادآورده را باد برد.






راست است که با حافظ شوخی داشته؟ حافظ از این بابا نمی ترسیده؟

حکایتی هست که وقتی تیمور حافظ را دیده، خواجه لباس مندرسی به تن داشته. تیمور او را تحویل نمی گیرد و با طعنه از او می پرسد من نصف دنیا را به آتش کشیدم برای یک سمرقند، آن وقت تو به خال هندوی «آن ترک شیرازی» سمرقند و بخارا می دهی؟ خواجه هم جواب داده از همین بذل و بخشش ها بوده که به این روز افتاده ام.

در امکان تاریخی دیدار حافظ و تیمور بعضی ها تردید کرده اند چون حافظ در ۷۹۲ ق درگذشته و تیمور در ۷۹۵ ق به شیراز آمده. منتها بعضی ها می گویند این دو همدیگر را در حمله اول تیمور به فارس در ۷۸۹ ق دیده اند. اینجوری ماجرا درست در می آید اما اینکه حافظ و بقیه شخصیت های معاصر تیمور از او حساب می برده اند شکی نیست. چنان که ابن خلدون و میر سید علی همدانی و بقیه، به محض اینکه تیمور می گفته می خواهد ببیندشان، سریع خودشان پیش او می آمدند تا تیمور به شهرشان حمله نکند.

در مورد حافظ هم داستانی معروف است که خواجه توی شعر معروفش با مطلع «سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی»، اولش بیت تخلص را اینطوری سروده بود که «به خوبان دل مده حافظ ببین آن بی وفایی ها/ که با خوارزمیان کردند ترکان سمرقندی» و اشاره داشته به حمله تیمور به خوارزم. بعد که دیده تیمور تا اصفهان هم آمده و ممکن است همان کاری که با خوارزمی ها کرده با خودشان هم بکند، سریع بیت را عوضکرده و سروده: «به شعر حافظ شیراز می خوانند و می رقصند / سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی». یعنی که ای امیر تیمور بیا و رحم کن، شعر من را در همان سمرقند هم دوست دارند.


برای نوع بشر، تیمور خطرناکتر بوده یا چنگیز؟

جوابش خیلی سخت است. هر دوی اینها تا توانستند قتل و غارت کردند. به سیاهه اعمال تیمور توجه بفرمایید: در ۷۸۵ ق و در جریان فتح سیستان، ۲ هزار اسیر را زنده زنده لای دیوار چال کردند. در ۷۸۹ ق هفتاد هزار نفر را در اصفهان قتل عام کرد. در ۷۹۳ و فتح خوارزم به هر سربازش دستور داد دوتا کله بریده با خودش بیاورد. در ۸۰۱ دستور داد صد هزار هندی را در نزدیک دهلی سر بریدند.

در ۸۰۳ و در حمله به گرجستان ۴۰ هزار ارمنی را زنده به گور کرد. در همان سال در نزدیکی دمشق، از سرهای بریده شده ۲۰ مناره درست کردند. کلا تیمور در این زمینه ها صاحب سبک بود. منتها حواستان باشد که آمار کشته های چنگیز و تیمور، کلا از جنگ افروزهای امروزی خیلی کمتر است؛ مثلا ناپلئون به تنهایی ظرف ۲۴ سال ۳۰ میلیون نفر را به کشتن داد.




بیشتر بخوانید:

آدمخواران دربار صفوی مخالفان را تکه تکه کرده و می‌خوردند گفت‌وگوی سرباز ایرانی و سرباز ترکیه‌ای در نقطه‌ صفر مرزی عکس های دیدنی مجازات از جمله زنان در ملاء عام در عصر قاجار عکس یادگاری عجیب مظفرالدین‌ شاه با پلنگ؛ ۱۲۰ سال قبل

۲۱۶۲۲۰

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1781934

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: تاریخ معاصر قاجار

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۰۶۸۵۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تفال به حافظ یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳؛ به جان او که گرم دسترس به جان بودی...

فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باور‌های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می‌بردند بهره‌ای از کلام حق دارند رجوع می‌شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.

به جان او که گرم دسترس به جان بودی
کمینه پیشکش بندگانش آن بودی

بگفتمی که بها چیست خاک پایش را
اگر حیات گران مایه جاودان بودی

به بندگی قدش سرو معترف گشتی
گرش چو سوسن آزاده ده زبان بودی

به خواب نیز نمی‌بینمش چه جای وصال
چو این نبود و ندیدیم باری آن بودی

اگر دلم نشدی پایبند طره او
کی اش قرار در این تیره خاکدان بودی

به رخ چو مهر فلک بی‌نظیر آفاق است
به دل دریغ که یک ذره مهربان بودی

درآمدی ز درم کاشکی چو لمعه نور
که بر دو دیده ما حکم او روان بودی

ز پرده ناله حافظ برون کی افتادی
اگر نه همدم مرغان صبح خوان بودی

شرح لغت: کمینه:صفت پیشکش/ لمعه ی نور:درخشش نور.

تفسیر عرفانی:‌

۱- حضرت حافظ در بیت‌های هفتم و هشتم می‌فرماید:

او را در خواب حتی نمی‌بینم، چه رسد به دیدار او. پس اینک که وصال میسر نمی‌باشد، کاش او را در خواب می‌دیدم.

* اگر حافظ با پرندگانی که هر صبح نغمه سر می‌دهند، هم آواز شود، ناله اش فاش نمی‌شود تا محبوب آگاه شود.

حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.

۲- در اندیشه کار یا چیزی یا کسی هستید که فعلاً بسیار دور است؛ بنابراین بهتر است که صرف نظر کنید. وقت را بیهوده از دست ندهید، زیرا دل در گرو آرزو‌های رنج آور نهاده اید.

تعبیر غزل:

به کسی دل بسته‌ای و این دلبستگی تا به آن حد است که فکر می‌کنی او تنها بهانه‌ی تو برای زندگی است، اما به وصال او امید نداری. با این حال با تمام وجود در این راه تلاش می‌کنی و از جان مایه می‌گذاری.

دیگر خبرها

  • زخم عمیقی به دوچرخه سواری زدند که به راحتی درست نمی‌شود
  • تفال به حافظ یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳؛ به جان او که گرم دسترس به جان بودی...
  • فیلم| دزدی با آگهی اجاره خانه ؛ ماجرا چیست؟
  • دزدی با آگهی اجاره خانه ؛ ماجرا چیست؟
  • آغاز خروج نیروهای حافظ صلح از قره باغ
  • تفال به حافظ شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳؛ خیال روی تو در هر طریق همره ماست...
  • امروز با حافظ : کس ندارد ذوقِ مستی میگساران را چه شد؟
  • فال حافظ امروز شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ با معنی و تفسیر
  • بزرگ‌ترین برد فوتبال: کامبک پشت کامبک!
  • ببینید | تصاویری از دزدی تلفن همراه در پشت چراغ قرمز در کمتر از 30 ثانیه!